در بحبوحهی صفین که مالک اشتر در یکقدمی خیمهی معاویه بود و یک ضربهی شمشیر تا رفع فتنه فاصله داشت، عمروعاص حیله کرد و قرآن به سر نیزه برد. خوارج فریاد زدند که این، دعوت به کتاب الله» است و شعار لا حکم الا لله» سر دادند و علی علیهالسلام را به فتنه و هدردادن خون مسلمین و اعراض از دعوت به کتابالله متهم کردند و گفتند که اگر علی، حکمیت را نپذیرد، او را همچون عثمان میکشیم.
اگر علی حکمیت را نمیپذیرفت، همانجا به دست خوارج ترور میشد و معاویه و خوارج، به احدی از بازماندگان سپاه علی و پیروانش رحم نمیکردند و مسلمانبودن علی و مظلومیتش و حقانیتش در تاریخ گم میشد و شجرهی طیبهی اسلام ناب محمدی، در جوانی قطع میشد.
علی صلواتاللهوسلامهعلیه، جام زهر حکمیت را پذیرفت و به قطعنامه ابوموسی اشعری تن داد که گفت، نه علی حاکم باشد، نه معاویه؛ هرچند علی میدانست که انگشتر خلافت به دست معاویه خواهد رفت و معاویه در شام خواهد ماند و بعدها با پسرانش و اهل بیت پیامبر صلواتاللهوسلامهعلیه چهها خواهدکرد؛ اما برای حفظ جریان اسلام ناب محمدی، راهی جز این نبود.
درباره این سایت